Saturday, September 6, 2008

عدالت در گرو واقع بینی است و بس

اسپینوزا در بند اول رساله ی سیاست به فیلسوفانی میتازد که "مردمان را نه آن طور که هستند بل آن طور که مایلند باشند می پندارند". اگر این موضوع را با چگونگی برقراری عدالت توسط حاکمان در جامعه مرتبط بدانیم, متوجه می شویم که در زمان های دور اگر عده ای به گونه ای اشتباه و زیان بار می اندیشیدند, به دلیل گسترده نبودن رسانه های جمعی, نظرات اشتباه و طبعا اثرات اشتباه آن گریبان عده محدودی را می گرفت. اما امروزه اگر حکومتی دیدی نادرست و به قولی تخیلی نسبت به مردم و نقشهای مختلف اجتماعی داشته باشد از آنجا که تمام رسانه های سمعی – بصری و نوشتاری در انحصار آنها است, انقدر این مفاهیم اشتباه در غالب برنامه های متنوع تکرار می شوند که مردم آن گونه شوند که به نظر حاکمان باید باشند .
اما مشکل آنجا رخ می نماید که مردم که آن گونه نیستند, از ابتدا این برنامه ها را جذاب نمی یابند و در پی برنامه های دلخواه خود به ماهواره و اینترنت و نشریات و موسیقی زیر زمینی و غیره روی می آورند, اما حاکمان که همچنان بر درک تخیلی خود بر جامعه پا فشاری می کنند به جای پذیرفتن واقعیت و تعدیل رسانه ها به تصویب قوانین برای مبارزه با رسانه های جایگزین دست می زنند. برای داشتن ماهواره جریمه نقدی, برای داشتن سایت مجوز ارشاد برای روزنامه نگار زندان و ... در نظر می گیرند. و با گذشت زمان فیلتر شکن ها پخش می شوند و جلسات نقد و بررسی ایجاد می شود و دیش ماهواره در ابعاد کوچکتر و در مقابل زندانها وسیع تر و شلوغ تر و ارعاب در سطح جامعه باز هم در غالب طرح های ریز و درشت شکل می گیرد و گویی جنگ بین آنچه که هست و آنچه که به گمان عده ای باید باشد تا ابد ادامه دارد و رود فرهنگ و افکار جامعه در مسیری پیش می رود و حکومت به جای همراهی و کنترل پی در پی بر آن سد می سازد. این در حالیست که صدها سال پیش هم فلاسفه فریاد زندند که " نظریه ای واقع گرایانه درباره دولت در گرو شناخت طبیعت آدمی است". شناخت طبیعت آدمی هم اگر کار سختی است شناخت مراکز و مجامع و نقش های اجتماعی که تعریف مشخص دارد, برای هر انسانی سهل و آسان است.
1.برای مثال وظایفی که در تمام دنیا برای مراکز علمی در نظر گرفته اند نقادی و دادن راهکار است و تولید علم, اما نه تنها علم انتضاعی بلکه علم کاربردی هم. و ما اگر دانشگاه را مرکز علمی به حساب آوریم نقشی به جز این نخواهد داشت. کار دانشگاهیان این است که نقاط ضعف دولت و سیستم ها و جامعه را پیدا کنند, آن را نقد و سپس راهکار ارائه دهند. به همین دلیل است که دانشگاه مکان انتقاد و اعتراض است و این یک وظیفه است که طیفی از عکس العمل ها را به مشکلات جامعه در بر دارد از سمینار و حلقه مطالعاتی و تقابل اندیشه های گوناگون گرفته تا تجمعات دانشجویی که آن زمان که حرف و قلم به نتیجه نرسید به راه می افتد, بلکه فریاد برای اصلاح ,کارساز باشد. اگر دیدگاه حاکمیت واقع بینانه باشد و نقش هر حوزه ای را محترم بشمارد اصولا برخورد و زندان برای منتقدین و یا آنان که صرفا اندیشه ای خاص دارند هیچ معنا و مفهومی ندارد. ما به دانشگاهی می توانیم بگوییم دانشگاه, که در آن ایدئولوژی های مختلف, آزادانه فضای بحث و گفتگو داشته باشند تا نقاط نقص و قوت آنها مشخص شده و با واقعیت بومی جامعه تلفیق شود و بتواند راهکار موثر از آن بیرون آید.
2. اگر نقش روزنامه نگاران را حتا درقالب کوچک خبر رسانی خلاصه کنیم. بازهم زندانی کردن خبرنگاران به خاطر مطرح کردن وقایع جامعه و از سوی دیگر دادن لیست هفتگی به روزنامه ها ی رسمی که در این هفته حق ندارید راجع به این عناوین مطلب بنویسید, عین خیانت به جامعه می باشد. 3. اگر نقش فعالین زن را احیای حقوق برابر زنان و فعالیت های مدنی در زمینه هایی که بر زنان جفا روا داشته می شود بدانیم و یا نقش فعالین کارگری را احیا ی حقوق سندیکایی آنها و نقش تک تک مردم جامعه, به عنوان شهروندان آزاد و برابر محترم شناخته شود, دیگر مراجعی مانند دادگاه انقلاب و زندان و غیره محل دیدار و احوال پرسی بسیاری از افرادی که دغدغه آزادی و عدالت اجتماعی و احیای حقوق ابتدایی خود را دارند نخواهد شد. گام اول رسیدن به این خواسته ها آن است که حاکمان دست از دید تخیلی خود نسبت به جامعه بردارند اما در واقع به پیروی از فلاسفه تحلیلی دست به حذف صورت مساله با زدن اتهاماتی نظیر وابستگی به بیگانه و اقدام علیه امنیت ملی و بر هم زدن نظم عمومی می زنند که حال, وظیفه حاکمیت است که این مشکلات خود ساخته و باز هم تخیلی را حل کند. صورت مسئله عوض می شود و حل کننده های مساله قبلی که دانشجویان و فعالان اجتماعی و روزنامه نگاران بودند, خود تبدیل به صورت مساله جدید می شوند و به سادگی با حکم زندان و تعلیق و اخراج حذف می گردند. و نتیجه ای نمی ماند جز رشد روز افزون مشکلات جامعه, تورم, بی عدالتی , اعتیاد و بی کاری و ... دانشجوی زندانی, فعال زن زندانی , روزنامه نگار زندانی, کارگر زندانی, ... زمینه اصلاح دیدگاه نسبت به مردم را میتوان پلورالیسم دانست. در کنار فعالیت های جامعه ی مدنی اگر حاکمیت تک حزبی نباشد و احزاب به معنای واقعی وجود داشته باشند, افکار و اندیشه ها و سوگیری های متفاوت می توانستند با طرح مشکلات و اشتباهات یکدیگر به اصلاح آن بپردازند و از قدرت گیری بی رویه که به تشدید برخی تفکرات اشتباه به جای اصلاح آن می انجامد جلوگیری کنند. و هنگامی که در قدرت تکثر گرایی وجود نداشته باشد , دیدگاه تک حزبی گسترش می یابد تا آنجا که تفکرات دیگر همه در زندان باشند و کل جامعه تک حزبی باشد. که البته این هم از آن نوع مدینه های فاضله ی برخی انسانهای متوهم است که هیچ گاه وجود خارجی نداشته و نخواهد داشت
منبع: ادوار نیوز.

No comments:

 
Free counter and web stats