Thursday, September 25, 2008

ما نماینده مجلس نیستیم, ما ولی شما هستیم

“طرح پذيرش دانشجويان دختر در محل اقامت در مجلس شوراي اسلامي اعلام وصول شد.”* گویا در این روزگار نمایندگان مجلس, نه نماینده مردم بلکه خود را ولی مردم می دانند. تقریبا تعداد زیادی از ما کنکور داده ایم. فرم هایش را پر کرده ایم, استرس و درس خواندن دیوانه وارش را تجربه کرده ایم.رتبه می آید و دانش آموز می تواند تصمیم بگیرد که چه رشته ای را در کجا انتخاب کند و تازه بعد, در صورت قبولی به تحصیل در دانشگاه و رشته انتخابی خود بپردازد. حال سوال اساسی اینجاست. در پروسه ای که تمامش با انتخابی زیر محدودیت های فراوان رخ می دهد, منع قانونی بر اساس جنسیت چه می تواند باشد؟ البته پاسخ روشن است تبعیض و دید زن ستیز حاکمیت به زنان. بسیاری از دختران در تمام نقاط ایران, از تهران تا روستاهای کوچک ممکن است هیچ گاه اجازه و فرصت درس خواندن را به دلیل سنت پدر سالارانه, ازدواج زود هنگام و بسیاری مسائل دیگر نیابند. اگر یافتند بسیاری از آنها از طرف خانواده تحت فشار و محدودیت انتخاب رشته و انتخاب محل دانشگاه قرار می گیرند. زیرا بر اساس همین سنت تبعیض و به اصطلاح حمایت نادرست, خانواده ها نمی پذیرند که دخترانشان در شهری دور از آنها درس بخوانند. و در نهایت می مانند گروهی که با انتخاب خود و تقریبا تمام آنها با اطلاع کامل خانواده دست به انتخاب رشته در شهرستانی دیگر برای دست یابی به موقعیت بهتر می زنند. با توجه به این موارد, منع کردن دختران از انتخاب محل تحصیل صرفا به دلیل جنسیتشان نقض آشکار حقوق بشر است. آن هم تبعیضی که این بار نه تنها شعور و قدرت انتخاب دختران را زیر سوال برده بلکه شعور و قدرت انتخاب خانواده هایی هم که این اجازه را به دخترانشان می داده اند را زیر سوال برده و نماینده گان نه در قبای نمایندگی ملت, بلکه در قبای پدری عاقل و ولی ملت حق انتخاب را نقض می کنند. و به سادگی پاسخ می دهند این تبعیض نیست, احتمالا منظورشان این است که مصلحت است. و دیگر, فیلتر های ساختار غیر رسمی و سنتی جامعه کارساز نیست و محدودیت رسمی باید اعمال شود. آقایان ما شعور داریم حق انتخاب داریم, محدودیت هایتان توهین به شان انسانی ما است. نه چیزی دیگر. از دید دیگر, مساله می تواند دستیابی به "موقعیت بهتر" باشد. ممکن است دختران با انتخاب دانشگاه بهتر و رشته ای متفاوت به موقعیت بهتری در جامعه دست پیدا کنند و این در نظر حاکمیت یعنی بر هم خوردن ساختار سلسله مراتبی جامعه که به شدت در پی حفظ این ساختار بیمارگونه اند در لوای حفظ ارزش ها. مساله سوم که باقی می ماند مساله قبولی 60% دختران در دانشگاه است که این هم با مورد بالا در رابطه تنگا تنگی قرار دارد. با سهمیه بندی بومی عملا می توان تحت این بهانه جمعیت دختران دانشجو ( خطرناک) جامعه را کنترل کرد و از رشد بی رویه به اعتقاد آقایان, بی بندو باری ناشی از زنان درس خوانده جلو گیری کرد. اگر دختران ما کمتر درس بخوانند قائدتا تصویب لایحه چند همسری به این شدت مورد حمله قرار نمی گیرد. اگر زن ها کمتر درس بخوانند وقت بیشتری برای آشپزی و گرم کردن کانون خانواده خواهند داشت. اگر زنها بیشتر درس بخوانند ساختار جامعه که مرد باید سن, تحصیلات, درامد و... اش از زن بیشتر باشد تا تنها او کنترل همه چیز را در دست داشته باشد بر هم می خورد. و در نتیجه آمار طلاق در بین خانواده هایی که زن هایش تحصیل کرده اند بالا می رود. آری آگاهی موجب بر هم خوردن تمام نظم های بیمار گونه که ناشی از عدم آگاهی و نابرابری های حقوقی و اجتماعی هستند, می گردد. بهتر است به جای حفظ نظم ناشی از عدم آگاهی به فکر ایجاد نظم اجتماعی ناشی از آگاهی و برابری و انسانیت باشیم.آقایان نماینده قصد شما نه تنها تبعیض علیه زنان است بلکه بازگشتی تاریخی به دوران قجر و اندرونی ها است و حفظ نظم ناشی از جهل و نا آگاهی. جزو موارد کمپین یک میلیون امضا مورد حق تحصیل نیست چون آن زمان این دغدغه را نداشتیم اما این گونه که پیش می رود, گویا باید حق حیات را هم اضافه کنیم.
منبع:تغییر برای برابری

No comments:

 
Free counter and web stats